جدایی یا سازش

[fmohebi66]

سلام به همه دوستان

من هفت ماهه عقد کردم. من 29 و همسرم 30 ساله. به روش سنتی اشنا شدیم و ازدواج کردیم. مشکلمون اینه که ایشون نه معتاده نه خیانتکار نه... ولی تو این هفت ماه علاقه ای به من پیدا نکرده و حسی بهم نداره. خیلی مودب، مهربون، اهل نماز و روزه، کاری، صادق. خصوصیات خیلی خوبی داره. ولی با من به عنوان یک زن اونجوری که میخواستم نبوده. محبت کافی بهم نکرده. علاقه ای بهم پیدا نکرده. تو این هفت ماه شاید چهار پنج بار حرف جدایی بخاطر همین قضیه بی احساسی ایشون نسبت به من پیش اومده. الان 18 روزه که سر یه چیزی بحثمون شده و من باز گفتم جدایی. دیگه رابطه ها کلا ریخته به هم. خراب شده. خانواده من تو این مدت موافق جدایی مون بودن. ولی خانواده اون به شدت مخالف. الان قرار بوده فردا بره دادخواست طلاق بده. ولی دو دل شده. من می دونم بخاطر فشار خانوادش هست که دو دل شده. خودش میگه نیست. الان دیگه میگه میخوامت. ولی من فکر می کنم ترسیده. چون جدایی براش مشکلات زیادی داره و خانوادش پشتش نیستن میگه.
از ادامه این رابطه بیشتر می ترسم تا جدایی.

[orbital]

سلام به همه دوستان

من هفت ماهه عقد کردم. من 29 و همسرم 30 ساله. به روش سنتی اشنا شدیم و ازدواج کردیم. مشکلمون اینه که ایشون نه معتاده نه خیانتکار نه... ولی تو این هفت ماه علاقه ای به من پیدا نکرده و حسی بهم نداره. خیلی مودب، مهربون، اهل نماز و روزه، کاری، صادق. خصوصیات خیلی خوبی داره. ولی با من به عنوان یک زن اونجوری که میخواستم نبوده. محبت کافی بهم نکرده. علاقه ای بهم پیدا نکرده. تو این هفت ماه شاید چهار پنج بار حرف جدایی بخاطر همین قضیه بی احساسی ایشون نسبت به من پیش اومده. الان 18 روزه که سر یه چیزی بحثمون شده و من باز گفتم جدایی. دیگه رابطه ها کلا ریخته به هم. خراب شده. خانواده من تو این مدت موافق جدایی مون بودن. ولی خانواده اون به شدت مخالف. الان قرار بوده فردا بره دادخواست طلاق بده. ولی دو دل شده. من می دونم بخاطر فشار خانوادش هست که دو دل شده. خودش میگه نیست. الان دیگه میگه میخوامت. ولی من فکر می کنم ترسیده. چون جدایی براش مشکلات زیادی داره و خانوادش پشتش نیستن میگه.
از ادامه این رابطه بیشتر می ترسم تا جدایی.

با این اوصاف دلیلی برای ادامه
هست؟

[eli2]

آیا شما به عنوان همسر اونجوری که ایشون میخواستن براش بودین؟از شما چه انتظاراتی داره ؟ به نظر من بهتره از روش های مختلفی سعی کنید ایشونو عاشق خودتون کنید اینکه سر هر مسله ای اسمه طلاق رو میارین محبت بینتون مرتب کم رنگتر میشه ایشون شما رو نمیشناسن سعی کنید نشون بدین چقدر زن دوست داشتنی و با محبتی هسید اینجوری خودتون رو دلش جا کنید ما به دنیا نیومدیم که بدون هیچ سختی و یه روند نرمال زندگی کنیم بلکه زندگی یعنی اینکه خودتونو به چالش بکشید ببینید میتونید از مردی که بی احساسه یه مرد عاشق بسازید. طلاق آسان ترین گزینه برای فرار از مشکلاته بهتره ازحداکثر تواناییتون برای اثبات عشقتون به ایشون استفاده کنید و یا ازمشاوره استفاده کنید و در نهایت اگر همه ی راه حل ها فایده نداشت اونموقع به فکر جدایی باشید البته سعی کنید در این مدت بچه دار نشید
موفق باشید.

[fmohebi66]

سلام. قبل از این برای جدایی مطمین بودم. ولی دو سه روزه خیلی دلش میخواد بمونیم زنگی کنیم. انتظاراتی از من داشته که نگفته. الان میگه سرد بدونش بخاطر اونا بوده. ولی من اصلا نمیدونستم. سخت هم نبوده. فقط انتظار داشته من بیشتر از اینا مطیعش باشم. همین. منتها الان راه برگشتی نیست. مادرم اینا نم یذارن دیگه. همه جا هم پخش کردن که ما داریم جدا میشیم. مادرم میگه من بهتر از تو می دونم. این زندگی دیگه زندگی نمیشه. خودتو کوچیک و بی ارزش می کنی فقط.

[eli2]

سلام. قبل از این برای جدایی مطمین بودم. ولی دو سه روزه خیلی دلش میخواد بمونیم زنگی کنیم. انتظاراتی از من داشته که نگفته. الان میگه سرد بدونش بخاطر اونا بوده. ولی من اصلا نمیدونستم. سخت هم نبوده. فقط انتظار داشته من بیشتر از اینا مطیعش باشم. همین. منتها الان راه برگشتی نیست. مادرم اینا نم یذارن دیگه. همه جا هم پخش کردن که ما داریم جدا میشیم. مادرم میگه من بهتر از تو می دونم. این زندگی دیگه زندگی نمیشه. خودتو کوچیک و بی ارزش می کنی فقط.

مگه شما قراره به خاطر حرف مردم زندگی کنید ؟؟فردا هم طلاق بگیرید همین مردم دوبرابرشو بهتون میگفت جوری که از زندگی بیشتر سیر بشید . سعی کنید به خاطر خودتون یک شانس دیگه بهم بدید . یکبار دیگه سعی کنید به خواسته های هم گوش کنید و با کمک هم برطرفش کنید زنو شوهرا خیلی ازین دعواها و مشاجره ها باهم میکنن فقط شما نیستید که برای شناخت هم به این مرحله کشیده شدن به نظرم اینقدر زود جا نزنید بهم فرصت اصلاح شدن و شناخت بدین . جداقل قبلش با یک مشاور خانواده هم صحبت کنید .البته تصمیم نهایی با خودتونه امیدوارم تصمیم درستو بگیرید.

[مری موجی]

سلام
به نظر من هم قبل از اینکه بخواین کار و به جدایی برسونین
با هم بشینین صاف و ساده صحبت کنین از انتظاراتی که نسبت به هم دارین
از اینکه چه توقعاتی از هم دیگه دارین بگین
یک مدت واقعا برای هم وقت بزارین
برین پیش مشاور ازش نظر و راه کار بخواین اگه بازم دیدین نشد اون موقع می تونین بهترین تصمیم و بگیرین

[مری موجی]

و اینکه تکرار کردن کلمه طلاق اصلا کار درستی نیست
شاید برای دفعات اول تاثیر گذار باشه تو روابط ولی به مرور که تکرار شه برای جفتتون یک کلمه عادی و تکرای می شه
و همچنین باعث از بین رفتن حرمت هاتون می شه
پس به خودتون یک فرصت دوباره بدین
چون بعد طلاق هیچ کسی حتی همین مردم حتی خانوادتون شاید برای شما مرحمی نباشه
پس دنبال راه چاره باشین قبل از خراب کردن

[شهرام2014]

سلام به همه دوستان

من هفت ماهه عقد کردم. من 29 و همسرم 30 ساله. به روش سنتی اشنا شدیم و ازدواج کردیم. مشکلمون اینه که ایشون نه معتاده نه خیانتکار نه... ولی تو این هفت ماه علاقه ای به من پیدا نکرده و حسی بهم نداره. خیلی مودب، مهربون، اهل نماز و روزه، کاری، صادق. خصوصیات خیلی خوبی داره. ولی با من به عنوان یک زن اونجوری که میخواستم نبوده. محبت کافی بهم نکرده. علاقه ای بهم پیدا نکرده. تو این هفت ماه شاید چهار پنج بار حرف جدایی بخاطر همین قضیه بی احساسی ایشون نسبت به من پیش اومده. الان 18 روزه که سر یه چیزی بحثمون شده و من باز گفتم جدایی. دیگه رابطه ها کلا ریخته به هم. خراب شده. خانواده من تو این مدت موافق جدایی مون بودن. ولی خانواده اون به شدت مخالف. الان قرار بوده فردا بره دادخواست طلاق بده. ولی دو دل شده. من می دونم بخاطر فشار خانوادش هست که دو دل شده. خودش میگه نیست. الان دیگه میگه میخوامت. ولی من فکر می کنم ترسیده. چون جدایی براش مشکلات زیادی داره و خانوادش پشتش نیستن میگه.
از ادامه این رابطه بیشتر می ترسم تا جدایی.

سلام

متاسفم از آنچه که خواندم, ازدواج اصولی و درستی نداشتید پس سعی کنید طلاق به جا و درستی داشته باشید

ازدواج غلط ,غلطه و بد! ولی طلاق غلط خیلی خیلیییییییییییییییییییییی یییییییییییییییییی غلطه و بد!!!!!

کوتاه سخن:

از بچه دار شدن حتما و لطفا جلوگیری کنید

هر دو با هم به یکی از همکاران مشاور حاذق ما در شهر خود رجوع کنید و از ایشان کمک بخواهید و بگذارید ایشان در جهت ادامه و یا در نهایت قطع رابطه شما را هدایت و کمک کنند.

با آرزوی بهترینها

سپاس

دکتر

[fateme.68]

سلام. قبل از این برای جدایی مطمین بودم. ولی دو سه روزه خیلی دلش میخواد بمونیم زنگی کنیم. انتظاراتی از من داشته که نگفته. الان میگه سرد بدونش بخاطر اونا بوده. ولی من اصلا نمیدونستم. سخت هم نبوده. فقط انتظار داشته من بیشتر از اینا مطیعش باشم. همین. منتها الان راه برگشتی نیست. مادرم اینا نم یذارن دیگه. همه جا هم پخش کردن که ما داریم جدا میشیم. مادرم میگه من بهتر از تو می دونم. این زندگی دیگه زندگی نمیشه. خودتو کوچیک و بی ارزش می کنی فقط.

سلام عزیزم
همسر شما جرد بسیاز خوبیه و بخاطره حرف دیگران حتی مادرتون زندگیت را خراب نکن همیشه برای خراب کردن وقت هست اما ساختن نه.
ساختن سخته اما بعد از ساخته شدن نکاه کردن بهش بهت لذت میده
گل من زندگیت را بساز تو خالق اثری باش ک بقیه انگشت به دهن بمونن
از شگرد زنانه ات برای برانگیختن احساس همسرت استفاده کن
خودت را پیشش ناز کن و لباس خوشکل بپوش
برو جفتش بشین و خودت را بهش بچسبون و باهات قشنگ حرف بزن تو حرفات بهش بگو آقایی نفسی عزیزترینم ، اینجوری همسرت پراز هیجان میشه
ی همسر خوب و پاک خدا بهت داده پ لگد به بخت خودت نزن.
ی یاعلی بگو و زندگیت را باهمت خودت و کمک خدا بساز
مطمینم زندگیت به زودی میشه حسرت خیلیاااااا
خوشبخت و موفق باشی گلم

ی نصیحت هیچوووووووقت نه پیش خانواده خودت نه پیش خانواده شوهرت باهمسرت بد حرف نزن و بدیش را نگووووو بهش احترام بزار تا ببینی چقدر زندگیت قشنگ میشه.

[fmohebi66]

چقدر احتمال موفقیت هست وقتی از اول علاقه نبوده. الان اون خیلی اصرار داره بمونیم اشتباهاتمنو اصلاح کنیم. یه زندگی خوب بسازیم. ولی خواهرش چند روز پیش زنگ زد گفت برادرم از اول تو رو نپسندید. گفتم پس چرا ادامه دادید. گفت موندیم تو رودربایستی. منم اب پاکی رو ریختم رو دست نامزدم. گفتم اصلا نمیخوام بمونم.